نان روزانه

کلام امروز: یوحنا ۲۰:‏۱۹ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: اعمال ۵:‏۲۷-‏۳۲خروج ۱۴:‏۱۰ تا آخر؛ ۱۵:‏۲۰ و ۲۱مزمور ۱۱۸:‏۱۴

یکشنبهٔ دوم عید رستاخیزکشیشی را به یاد دارم که وقتی از یک سمینار پژوهشی پیرامون شخص مسیح بیرون می‌آمد، غرغرکنان می‌گفت: «چرا نمی‌توانیم روی ایده‌های بزرگ متمرکز شویم؟ نه روی ”طبیعت“، ”شخص“ یا حتی ”پسر“، بلکه روی کلماتی مانند ”آرامش“؟»

مسیحِ قیام‌کرده با تحیت متداول و مرسوم میان یهودیان (یعنی با «سلام» که در واقع به معنی آرزوی «آرامش» برای مخاطب است؛ مانند آنچه در فارسی می‌گوییم/م.)، نزد شاگردانش بازگشت، اما در چنین لحظه‌ای، دنیایشان را واژگون ساخت. عیسای انجیل یوحنا، پیش از بازداشت و محاکمه و مصائبش، به تفصیل با شاگردانش سخن گفت «تا در من آرامش داشته باشید»، و با این آرامش، شهامت را نیز برای ایشان به‌همراه آورد، چرا که «من بر دنیا غالب آمده‌ام» (یوحنا ۱۶:‏۳۳). برای روزهایی که در پی این سخنان آمد، باور‌کردن این نکته برایشان کاملاً ناممکن بود. اما اکنون همه چیز تغییر کرده بود. از این‌رو، یوحنا توانست تصویری از پنتیکاستِ زودرس ارائه کند تا نشان دهد که قدرت روح‌القدس که آرامش می‌بخشد و یگانه سِلاح کلیساست، عطای مستقیم مسیحای مصلوب است. این دقیقاً همان دَمِ حیات‌بخش اوست.

اما توما- آن شاگرد هیجانی و پر از سؤال (یوحنا ۱۱:‏۱۶ و ۱۴:‏۵)، وقایع آن شب را از دست داد. به‌زحمت بتوان ناامیدی او را تجسم کرد، و نه احساسی را که به او دست داد، آن هنگام که سرانجام با خداوندگارش ملاقات کرد و شخصاً «سلام بر شما» را شنید. آیا اکنون واقعاً نیاز داشت دست خود را برای لمس عیسی دراز کند؟ یا حتی نیاز داشت عیسی را ببیند؟ آیا آن «سلام و آرامش» برای همیشه کفایت نمی‌کرد؟

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا ۲۰:‏۱۹ تا آخر

شامگاه همان روز، که نخستین روز هفته بود، آنگاه که شاگردان گرد هم بودند و درها از ترس یهودیان قفل بود، عیسی آمد و در میان ایشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما!» چون این را گفت، دستها و پهلوی خود را به آنان نشان داد. شاگردان با دیدن خداوند شادمان شدند. عیسی باز به آنان گفت: «سلام بر شما! همان‌گونه که پدر مرا فرستاد، من نیز شما را می‌فرستم.» چون این را گفت، دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید. اگر گناهان کسی را ببخشایید، بر آنها بخشیده خواهد شد؛ و اگر گناهان کسی را نابخشوده بگذارید، نابخشوده خواهد ماند.» هنگامی که عیسی آمد، توما، یکی از آن دوازده تن، که دوقلو نیز خوانده می‌شد، با ایشان نبود. پس دیگر شاگردان به او گفتند: «خداوند را دیده‌ایم!» امّا او به ایشان گفت: «تا خودْ نشانِ میخها را در دستهایش نبینم و انگشت خود را بر جای میخها نگذارم و دست خویش را در سوراخ پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد.» پس از هشت روز، شاگردان عیسی باز در خانه بودند و توما با آنها بود. در آن حال که درها قفل بود، عیسی آمد و در میان ایشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما!» آنگاه به توما گفت: «انگشت خود را اینجا بگذار و دستهایم را ببین، و دست خود را پیش آور و در سوراخ پهلویم بگذار و بی‌ایمان مباش، بلکه ایمان داشته باش.» توما به او گفت: «خداوند من و خدای من!» عیسی گفت: «آیا چون مرا دیدی ایمان آوردی؟ خوشا به حال آنان که نادیده، ایمان آورند.» عیسی آیات بسیارِ دیگر در حضور شاگردان به ظهور رسانید که در این کتاب نوشته نشده است. امّا اینها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان مسیح، پسر خداست، و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید.

اعمال ۵:‏۲۷-‏۳۲

چون رسولان را آوردند، ایشان را در برابر شورا به پا داشتند. آنگاه کاهن اعظم از ایشان پرسید: «مگر شما را منعِ اکید نکردیم که دیگر به این نام تعلیم ندهید؟ ولی شما اورشلیم را با تعلیم خود پر ساخته‌اید و می‌خواهید خون این مرد را به گردن ما بیندازید.» پطرس و رسولان دیگر پاسخ دادند: «خدا را باید بیش از انسان اطاعت کرد. خدای پدران ما، همان عیسی را که شما بر صلیب کشیده، کشتید، از مردگان برخیزانید و او را به دست راست خود بالا برده، سرور و نجات‌دهنده ساخت تا قوم اسرائیل را توبه و آمرزش گناهان بخشد. و ما شاهدان این امور هستیم، چنانکه روح‌القدس نیز هست که خدا او را به مطیعان خود عطا کرده است.»

خروج ۱۴:‏۱۰ تا آخر؛ ۱۵:‏۲۰ و ۲۱

همچنانکه فرعون نزدیکتر می‌شد، بنی‌اسرائیل چشمان خود را بالا کرده، مصریان را دیدند که از پی ایشان می‌آیند. پس هراسان به درگاه خداوند فریاد برآوردند و خطاب به موسی گفتند: «آیا در مصر قبر نبود که ما را به بیابان آوردی تا در اینجا بمیریم؟ این چیست که به ما کردی و ما را از مصر بیرون آوردی؟ آیا در مصر به تو نگفتیم: ”ما را به حال خود واگذار تا مصریان را بندگی کنیم“؟ ما را بهتر آن بود که مصریان را بندگی کنیم تا اینکه در بیابان بمیریم!» موسی در جواب قوم گفت: «مترسید. بایستید و نجات خداوند را ببینید، نجاتی را که امروز برایتان به عمل می‌آورد. زیرا مصریانی را که امروز می‌بینید، دیگر هرگز نخواهید دید. خداوند برای شما خواهد جنگید؛ شما فقط آرام باشید.» آنگاه خداوند به موسی گفت: «چرا نزد من فریاد برمی‌آوری؟ بنی‌اسرائیل را بگو پیش روند. تو عصای خود را بلند کن و دست خود را بر فراز دریا دراز کرده، آن را بشکاف تا بنی‌اسرائیل به میان آب بر زمین خشک داخل شوند. و من دل مصریان را سخت خواهم کرد تا از پی ایشان داخل شوند. و در فرعون و تمامی سپاهش و ارابه‌ها و سوارانش، جلال خواهم یافت. و چون در فرعون و ارابه‌ها و سوارانش جلال یابم، مصریان خواهند دانست که من خداوند هستم.» آنگاه فرشتۀ خدا که پیشاپیش سپاه اسرائیل می‌رفت، نقل مکان کرد و به پشت سر ایشان رفت. ستون ابر نیز از پیش روی قوم نقل مکان کرد و پشت سر آنان ایستاد و بین اردوی مصر و اردوی اسرائیل قرار گرفت. ابر بود و تاریکی. و ابر شب را روشن می‌کرد بی‌آنکه در تمامی شب یکی از آنها به دیگری نزدیک آید. آنگاه موسی دست خود را بر فراز دریا دراز کرد، و خداوند تمام آن شب دریا را به واسطۀ باد شرقیِ نیرومندی به عقب راند، و دریا را خشک ساخت. آبها شکافته شد و بنی‌اسرائیل به میان دریا بر زمین خشک داخل شدند، در حالی که دیواری از آب در جانب راست و چپ آنها برافراشته بود. مصریان با همۀ اسبان و ارابه‌ها و سوارانِ فرعون از پی ایشان تاخته، به میان دریا درآمدند. و اما در آخرین پاس شب، خداوند از ستون آتش و ابر بر اردوی مصر نظر افکند و آن را آشفته کرد. او چرخ ارابه‌های مصریان را از مسیر خارج می‌کرد به گونه‌ای که به دشواری می‌راندند. پس مصریان گفتند: «بیایید از بنی‌اسرائیل بگریزیم، زیرا خداوند برای ایشان با مصر می‌جنگد.» آنگاه خداوند به موسی گفت: «دست خود را بر فراز دریا دراز کن تا آبها بر سر مصریان و ارابه‌ها و سوارانشان برگردد.» پس موسی دست خود را بر فراز دریا دراز کرد و دریا، هنگام طلوع روز، به وضع نخست خود برگشت. و چون مصریان به درون آن گریختند، خداوند ایشان را به دل دریا افکند. آب دریا به جای نخست خود برگشت و ارابه‌ها و سواران، یعنی تمامی سپاه فرعون را که از پی بنی‌اسرائیل به میان دریا درآمده بودند، پوشانید. حتی یکی از ایشان نیز جان به در نبرد. اما بنی‌اسرائیل در میان دریا بر خشکی راه پیمودند، در حالی که دیواری از آب در جانب راست و چپ آنها برافراشته بود. آن روز خداوند اسرائیل را از دست مصریان نجات بخشید و اسرائیل اجساد مصریان را دیدند که بر کنار دریا مرده افتاده بودند. اسرائیل چون کار عظیم خداوند را بر ضد مصریان دیدند، از خداوند ترسیدند و به او و به خدمتگزارش موسی ایمان آوردند... مریم به ایشان چنین سرایید: «خداوند را بسرایید، زیرا شکوهمندانه پیروز شده است؛ اسب و سوارش را به دریا افکند.» آنگاه مریمِ نبیّه، خواهر هارون، دف به دست گرفت و همۀ زنان دف در دست و رقص‌کنان از پی او بیرون آمدند.

مزمور ۱۱۸:‏۱۴

خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست، و محبت او جاودانه است. اسرائیل بگوید: «محبت او جاودانه است!» خاندان هارون بگویند: «محبت او جاودانه است!» ترسندگان خداوند بگویند: «محبت او جاودانه است!» در تنگی خود خداوند را خواندم، و خداوند اجابتم فرموده، مرا فراخی بخشید. خداوند با من است، پس نخواهم ترسید. انسان به من چه تواند کرد؟ خداوند همچون یاور من با من است؛ پس پیروزمندانه بر نفرت‌کنندگانم خواهم نگریست! پناه بردن بر خداوند بهتر است از توکل بر انسان. پناه بردن بر خداوند بهتر است از توکل بر امیران. همۀ قومها مرا احاطه‌کردند، اما به نام خداوند ایشان را قطع کردم. از هر سو احاطه‌ام کردند، اما به نام خداوند ایشان را قطع کردم. مانند زنبور احاطه‌ام کردند، اما همچون آتشی در میان بوته‌های خار به‌سرعت خاموش شدند؛ به نام خداوند ایشان را قطع کردم. سخت بر من فشار آوردند تا بیفتم، اما خداوند یاری‌ام داد. خداوند قوّت و سرود من است؛ او نجات من گردیده است.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.