خیلی سعی کردهام این صحنه را در ذهنم تجسم کنم، اما دشوار است. شمار آنانی که عیسی را همراهی میکردند، بیش از دوازده نفر بود، و قاعدتاً زن نیز در میانشان بود. پس او به چه شکل اعلان فرمود که دوازده تن از ایشان باید نقش خاصی را ایفا کنند؟ آیا دوازده نفر را نام به نام خواند و از ایشان خواست تا از میان جماعت بیرون بیایند، مانند کودکانی که برای تیم ورزشی خود یارکشی میکنند؟ آیا در میان آن گروه حرکت کرد و بهآرامی در کنار یکایک ایشان نشست و توضیح داد که برای آنان برنامهای برای رهبری در نظر دارد؟ آیا جوّ حاکم بر جماعت، پرتنش بود؟ آیا آنهایی که برگزیده نشدند، مایوس و دلسرد شدند؟
عیسی دو جفت برادر را برگزید. یک جفت یعقوب و یوحنا، و جفت دیگر، آندریاس و شمعون- اما فقط برای یکی از آن دو نام جدیدی تعیین کرد. و نیز توما را برگزید، که بعداً پی میبریم که دوقلو بود (یوحنا ۲۰:۲۴)، اما برادر یا خواهر دوقلوی او را بر نگزید. شمعون را نیز با خطراتش برگزید، همان که لقبش «غیور» بود، که حکایت از این دارد که میخواست مملکتش را از دست رومیها باز پس ستانَد، به هر وسیلهای که شده، چه با خشونت و چه با صلح و صفا.
برخی از این دوازده تن به حاشیۀ تاریخ رفتند. برخی نیز که برگزیده نشده بودند، از جمله بسیاری از زنان، برای خدمت عیسی و بنیانگذاری کلیسا، حیاتی بودند. یهودا نیز خائن از آب در آمد.
وقتی در کنار عیسی راه میپیماییم، نقشی به ما سپرده میشود. در میان همۀ ما تنوعی هست، و عیسی تفاوتهای ما را نادیده نمیگیرد، بلکه فرصتهایی فراهم میسازد تا او را خدمت کنیم. تمایل ما به انجام خدمت، چه به چشم بیاید و چه پنهان باشد، در اثر دعاهای او پدید میآید.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
ای تو که کلیسایت را بر شالودۀ رسولان و انبیا بنیان نهادی،
و خودِ عیسای مسیح نیز سنگ اصلی آن بناست،
ما را چنان در روح، بهواسطۀ تعالیم ایشان متحد ساز،
تا بتوانیم معبدی مقدس و قابل قبول برای تو باشیم؛
بهواسطۀ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
لوقا ۶:۱۲-۱۶
یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند. بامدادان شاگردانش را فرا خواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند: شَمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا، فیلیپُس، بَرتولْما، مَتّی، توما، یعقوب پسر حَلْفای، شَمعون معروف به غیور، یهودا پسر یعقوب، و یهودای اَسخَریوطی که به وی خیانت کرد. ' آورده است؟ پس، شما نیز چون آنچه به شما فرمان داده شده است، به جای آوردید، بگویید: ”خدمتکارانی بیمنّتایم و تنها انجام وظیفه کردهایم.“» '
مزمورهای ۱۱۶ و ۱۱۷
"خداوند را دوست میدارم، زیرا که آواز من و فریاد التماسم را شنیده است. چون گوش خود را به من مایل گردانیده، در روزهای زندگی خود او را خواهم خواند. بندهای مرگ بر گِرد من پیچید، فشارهای هاویه مرا درگرفت، به تنگی و اندوه گرفتار آمدم. آنگاه نام خداوند را خوانده، گفتم: «آه، ای خداوند، جانم را خلاصی ده!» خداوند فیّاض و عادل است؛ خدای ما رحیم است. خداوند سادهدلان را حفظ میکند؛ او در ذلت من مرا نجات بخشید. ای جان من به استراحت خود برگرد، زیرا خداوند بر تو احسان کرده است. زیرا که تو جان مرا از مرگ رهانیدی، و چشمانم را از اشک، و پاهایم را از لغزش، تا در حضور خداوند گام بردارم، در سرزمین زندگان! ایمان داشتم، پس گفتم: «بسیار ذلیل گشتهام!» در پریشانی خود گفتم: «همۀ آدمیان دروغگویند!» دِینِ خود را به خداوند چگونه ادا کنم، برای همۀ احسانهایی که به من کرده است؟ پیالۀ نجات را بر خواهم افراشت و نام خداوند را خواهم خواند. نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، در حضور تمامی قومش. مرگ سرسپردگان خداوند در نظر او گرانبها است. خداوندا، من بندۀ توام؛ بندۀ تو و پسر کنیز تو؛ تو بندهای مرا گشودی! قربانی شکرگزاری به تو تقدیم خواهم کرد و نام خداوند را خواهم خواند. نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، در حضور تمامی قومش، در صحنهای خانۀ خداوند، در میان تو، ای اورشلیم! هَلِلویاه!'<hr>'ای همۀ قومها، خداوند را بستایید! ای تمامی ملتها، تمجیدش کنید! زیرا که عظیم است محبت او به ما، و جاودانه است وفاداری خداوند. هَلِلویاه!'
اشعیا ۴۵:۱۸ تا آخر
زیرا خداوند که آسمانها را آفرید، او که خداست و زمین را شکل داد، و آن را ساخت و استوار نمود، و آن را نیافرید تا تهی باشد، بلکه تا از سکنه پر گردد، هماو چنین میفرماید: «من خداوند هستم، و جز من کسی نیست. من در خفا سخن نگفتم و نه در جایی از سرزمین تاریک؛ و به نسل یعقوب نگفتم که ”مرا عبث بطلبید.“ من، یهوه، به امانت سخن میگویم و آنچه را که راست است اعلام میکنم. «ای بازماندگان قومها، گرد هم آیید! بیایید و به هم نزدیک شوید! نادانند کسانی که تمثالهای تراشیدۀ چوبین خویش را حمل میکنند، و نزد خدایی که نجات نتواند داد، دست به دعا برمیدارند. پس ادعای خود را مطرح سازید؛ با یکدیگر مشورت کنید. کیست که اینها را از ایام قدیم بیان کرد، و این همه را از گذشتههای دور اعلام داشت؟ آیا نه من که یهوه هستم؟ غیر از من خدایی نیست، خدایی عادل و نجاتدهنده؛ آری، جز من خدایی نیست. «ای همۀ کرانهای زمین، به من روی آورید و نجات یابید! زیرا که من خدا هستم، و جز من خدایی نیست. به ذاتِ خود قسم خوردهام و این کلام به عدالت از دهانم صادر گشته، و بر زمین نخواهد افتاد، که هر زانویی در برابر من خم خواهد شد و به من هر زبانی سوگند وفاداری خواهد خورد. و ایشان دربارۀ من خواهند گفت: پارسایی و قوّت تنها در خداوند است. تمام آنان که از او خشمگینند نزد وی آمده، سرافکنده خواهند شد. اما در خداوند، همۀ فرزندان اسرائیل پارسا محسوب شده، فخر خواهند کرد.»'