بهنظر میرسید نقشۀ عظیم خدا در حال شکست باشد. فرزندان ابراهیم که توسط خدا برگزیده شده بودند تا قوم او باشند و در سرزمین خودشان ساکن شوند، در مصر به بردگی کشیده شدند. از آن بدتر اینکه آنها قربانی یک نسلکشی هم شدند. با اینحال، یک نوزاد، بهشکل معجزهآسایی از کشتار جان به در برد -اما بهخاطر حماقت و خشونتش مجبور شد تا خانه و خانوادهاش را ترک کرده، به بیابان بگریزد. ما باید با خواندن این داستان، وضعیت ناامیدکنندهای را تشخیص دهیم. بهنظر میرسد این قوم میتوانستند بدون دخالت فرعون هم اوضاع خود را به اندازۀ کافی خراب کنند.
با وجود این، شاید هنوز بارقههایی از امید وجود داشت. استفادۀ بهتر از مهارتهای موسی در مبارزه به او کمک کرد خانوادۀ جدیدی پیدا کند. او این را هم با مشقت آموخت که عبرانیبودن به چه معناست. بهنظر میرسد او در این دوران به هویت حقیقی خود پی برده بود، اما این نخستینبار بود که او درخطربودن و زندگی در تبعید را با تمام وجود، احساس کرد. پسربچهای که در دربار فرعون بزرگ شده بود، تبدیل به همان مردی قدرتمندی شد که قرار بود باشد.
داستان کتاب خروج، داستان پایداری بینهایت خداست. حتی در مواردی، زمانی که بهنظر میرسد صبر خدا تمام شده، مسیری جدید باز میشود و نقشه پیش میرود. خدا وعدههایی داده که بهرغم بدرفتاری قومش، آنها را زیر پا نخواهد گذاشت. این خبر خوشی برای قوم اسرائیل، همینطور برای ماست که دریافتکنندگان نالایق این وعدهها هستیم.
دعای امروز
ای خداوند رحمتها،
خطاهای قوم خود را ببخش و بیامرز،
تا همگی ما از طریق نیکویی پرسخاوت تو،
از زنجیرهای گناهانی که از روی سستی مرتکب شدهایم، آزاد شویم؛
ای پدر آسمانی، این را به ما عطا کن،
بهخاطر نام خداوند و نجاتدهندۀ متبارک ما، عیسای مسیح،
که زنده است و با تو حکومت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
خروج ۲:۱۱-۲۲
چون موسی بزرگ شد، روزی به دیدار برادران خویش رفت و بر کار طاقتفرسای ایشان نظر افکند. آنجا مردی مصری را دید که یکی از برادران عبرانی او را میزد. نگاهی به این سو و آن سو افکند و چون کسی را ندید، مرد مصری را کشت و او را زیر شنها پنهان کرد. روز بعد باز بیرون رفت و دو عبرانی را دید که با هم نزاع میکنند. از آن که مقصر بود پرسید: «چرا برادر خود را میزنی؟» آن مرد گفت: «چه کسی تو را بر ما حاکم و داور ساخته است؟ آیا میخواهی مرا نیز بکشی، همانگونه که آن مصری را کشتی؟» موسی ترسید و با خود اندیشید: «بیگمان کار من برملا شده است.» چون ماجرا به گوش فرعون رسید، بر آن شد که موسی را بکشد. ولی موسی از نزد فرعون گریخت و به سرزمین مِدیان رفته، کنار چاهی نشست. و اما کاهن مِدیان را هفت دختر بود. آن دختران آمدند تا از چاه آب برکِشند و آبشخورها را از آب پر کرده، گلۀ پدر را سیراب کنند. اما چوپانی چند آمدند و دختران را از آنجا راندند. موسی برخاست و ایشان را رهانیده، به گلۀ آنها آب داد. چون دختران به خانه بازگشتند، پدرشان رِعوئیل از آنها پرسید: «چگونه امروز به این زودی بازگشتید؟» دختران پاسخ دادند: «مردی مصری ما را از دست چوپانان رهانید. او حتی برای ما آب برکشید و گله را نیز آب داد.» پدر از دخترانش پرسید: «او کجاست؟ چرا آن مرد را ترک گفتید؟ دعوتش کنید تا چیزی بخورد.» موسی راضی شد و نزد آن مرد ماند، و او دخترش صِفّورَه را به موسی داد. صِفّورَه برای موسی پسری بزاد، و موسی او را جِرشوم نام نهاد، زیرا گفت: «در سرزمین بیگانه غریبم.» پس از روزهای بسیار، پادشاه مصر مرد. بنیاسرائیل زیر بندگی ناله سر داده، فریاد برآوردند و فریاد التماس ایشان به سبب بندگی به درگاه خدا رسید. خدا نالۀ ایشان را شنید و خدا عهد خود را با ابراهیم، اسحاق و یعقوب به یاد آورد. و خدا بر بنیاسرائیل نظر کرد و خدا دانست.'
مزامیر ۹۸
برای خداوند سرودی تازه بسرایید، زیرا کارهای شگفت کرده است! دست راست و بازوی قدوسش نجات را برای او به عمل آورده است. خداوند نجات خود را اعلام فرموده، و عدالت نجاتبخش خویش را در نظر قومها آشکار ساخته است. او محبت و وفاداری خود را نسبت به خاندان اسرائیل به یاد آورده است؛ همۀ کرانهای زمین نجات خدای ما را دیدهاند. ای تمامی زمین، برای خداوند فریاد شادمانی سر دهید! بانگ برآورید! هلهله کنید! بسرایید! خداوند را با چنگ بسرایید، با چنگ و با آوای نغمات. با کَرِناها و آوای سُرنا، به حضور یهوه پادشاه بانگ شادی برآورید! دریا و هر چه در آن است بخروشد؛ جهان و همۀ ساکنان آن! نهرها دستک زنند، و کوهها فریاد شادمانی سر دهند، در حضور خداوند، زیرا که برای داوری زمین میآید. او جهان را به عدالت داوری خواهد کرد، و قومها را به انصاف.'
مزامیر ۹۹
خداوند پادشاهی میکند، پس قومها بلرزند! خداوند در میان کَروبیان بر تخت نشسته است، پس زمین به لرزه درآید! خداوند در صَهیون بزرگ است، و بر تمامی قومها متعال. باشد که نام عظیم و مَهیب تو را بستایند! او قدوس است! پادشاه در اقتدار خویش، عدالت را دوست میدارد؛ تو مساوات را برقرار کردهای، و عدالت و انصاف را در یعقوب به عمل آوردهای. یهوه خدای ما را برافرازید، و در قدمگاه او پرستش کنید، که او قدوس است! موسی و هارون از کاهنانش بودند، و سموئیل، از خوانندگانِ نام او. خداوند را خواندند و او ایشان را اجابت فرمود. در ستون ابر با ایشان سخن گفت؛ و آنان شهادات او را نگاه داشتند، و فریضهای را که بدیشان عطا فرمود. ای یهوه، خدای ما، تو ایشان را اجابت فرمودی! تو آنان را خدایی آمرزنده بودی، اما از کردار بدشان انتقام کشیدی! یهوه، خدای ما را برافرازید، و در کوه مقدسش پرستش کنید! زیرا یهوه خدای ما قدوس است!'
عبرانیان ۹:۱-۱۴
عهد نخست، قوانینی برای عبادت داشت و نیز از محرابگاهی زمینی برخوردار بود. خیمهای بر پا شده بود که در اتاق نخست آن، چراغدان، میز، و نان حضور قرار داشت؛ این مکان ’قُدس‘ خوانده میشد. پشت پردۀ دوّم نیز اتاقی بود که ’قُدسالاقداس‘ نام داشت؛ در این اتاق، مذبح زرّینِ بخور و صندوق عهد قرار داشت که با طلا پوشانیده شده بود. در این صندوق، ظرفِ زرّینِ ’مَنّا‘، عصای هارون که شکوفه آورده بود، و الواح سنگی عهد قرار داده شده بود. بر بالای صندوق، کروبیانِ ’جلال‘ بر جایگاه کفّاره سایهگستر بودند. اکنون جای آن نیست که به شرح جزئیات بپردازیم. پس از آنکه همه چیز بدین صورت نظام یافت، کاهنان مرتب به اتاق نخست داخل میشدند تا خدمت خود را به انجام رسانند. امّا تنها کاهن اعظم به اتاق دوّم داخل میشد، آن هم تنها سالی یک بار، و همیشه نیز خون به همراه داشت تا برای خود و برای گناهانی که قوم ناآگاهانه کرده بودند، تقدیم کند. روحالقدس بدینگونه نشان میدهد که تا زمانی که اتاق نخست برقرار است، راه ورود به مکان اقدس هنوز ظاهر نشده است. این نِمادی است از زمان حاضر که در آن، هدایا و قربانیهایی تقدیم میشود که قادر نیست وجدان عبادتکننده را کاملاً پاک سازد، بلکه تنها به کارِ خوردن و نوشیدن و انجام آداب مختلف شستشوی آیینی میآید. اینها تنها تشریفاتی است ظاهری که تا فرا رسیدن زمان اصلاحِ امور ابلاغ شده بود. امّا چون مسیح در مقام کاهن اعظمِ آن امورِ نیکو ظاهر گشت که هماکنون واقع شدهاند، به خیمهای بزرگتر و کاملتر داخل شد که به دست انسان ساخته نشده است و به دیگر سخن، به این خلقت تعلّق ندارد. و به خون بزها و گوسالهها داخل نشد، بلکه یک بار برای همیشه به خون خود به قُدسالاقداس داخل شد و رهایی ابدی را حاصل کرد. زیرا اگر خون بزها و گاوها و پاشیدن خاکسترِ گوساله بر آنان که به لحاظ آیینی ناپاکند، ایشان را تقدیس میکند تا به ظاهر پاک باشند، چقدر بیشتر، خون مسیح که به واسطۀ آن روح جاودانی، خویشتن را بیعیب به خدا تقدیم کرد، وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم!