نان روزانه

کلام امروز: یوحنا ۲۱: ۱۷ | مطالعهٔ کتاب مقدس: یوحنا ۱۰: ۱-۲۱

رستاخیز، جلوۀ کامل قلب پر محبت خدا

پطرس از اینکه عیسی سه بار از او پرسید «آیا مرا دوست می‌داری؟» آزرده شد و پاسخ داد: «سرورم، تو از همه چیز آگاهی؛ تو می‌دانی که دوستت می‌دارم.» عیسی گفت: «از گوسفندان من مراقبت کن.» یوحنا ۲۱: ۱۷

ظاهر‌شدن مکرر عیسی پس از رستاخیز به شاگردان، دلیل محکمی بر این واقعیت است که با وجود پا‌گذاشتن‌ آنها به فرار هنگام دستگیری عیسی، در شدت محبت عیسی به شاگردان کوچک‌ترین تغییری ایجاد نشده بود. بر همین اساس، پطرس نیز از فراوانی محبت عیسی قوت قلب یافته، با درک حقیقی معنای فیض خدا، رابطۀ محبت‌آمیز بین خود و عیسی را احیا‌شده می‌دید.

اما، اکنون عیسی قصد آن داشت که احساس علاقه و تعلق‌خاطر پطرس و سایر شاگردان دیگر را به‌سوی برداشتن قدم‌های عملی هدایت کند تا محبت آنها ثمر آورده، سبب پیشبرد کار خدا شود. عیسی به‌خوبی از میزان محبت پطرس آگاه بود. پطرس نیز پس از تحقق پیشگویی عیسی مبنی بر سه بار انکار او، دیگر به خود اجازه نمی‌داد که نسبت به دانش الهی او شکی به خود راه دهد. با این وجود، تکرار یک سؤال برای سه بار توسط عیسی سبب آزردگی خاطر پطرس شد. اما، عیسی قصد آزردن پطرس را نداشت، بلکه او در اندیشۀ بنای کلیسای خود بود! وی خوب می‌دانست که گلۀ رو‌به‌رشد او به شبانان نیاز دارد. افرادی که با قلبی آکنده از محبت به مراقبت از این گله بپردازند. اشخاصی که نفع گلۀ خدا را بر نفع شخصی خود ارجح دانسته، حاضر به فدا‌کردن جان خویش باشند. عیسی در شخصیت پطرس یک چنین شبانی را می‌دید، کسی که با درک کامل ناتوانی خویش ضعیفان را تیمار خواهد کرد. اکنون، پطرس شخصی مناسب برای مراقبت از گوسفندان عیسی شده بود. او به‌راستی آمادۀ جانفشانی برای عیسی بود. عیسی نیز که یک بار ناتوانی شخصی مغرور و متکی بر خود را پیشگویی کرده بود، این بار مرگ و شهادت شخصی افتاده و فروتن را پیشگویی می‌کند.

به یقین، سخنان عیسی قبل از صعود به آسمان برای همیشه در خاطر پطرس باقی ماند. به آسانی می‌توان طنین کلام عیسی را در نامۀ اول پطرس شنید که: «گلۀ خدا را که به دست شما سپرده شده است شبانی و نظارت کنید، اما نه به اجبار، بلکه با میل و رغبت… برای گله نمونه باشید تا چون رئیس شبانان ظهور کند، تاج جلال غیر فانی را دریافت کنید.» (اول پطرس ۲-۴:۵)

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا ۲۱: ۱۷

پطرس از اینکه عیسی سه بار از او پرسید «آیا مرا دوست می‌داری؟» آزرده شد و پاسخ داد: «سرورم، تو از همه چیز آگاهی؛ تو می‌دانی که دوستت می‌دارم.» عیسی گفت: «از گوسفندان من مراقبت کن.»

یوحنا ۱۰: ۱-۲۱

شبان نیکو
۱«آمین، آمین، به شما می‌گویم، آن که از در به آغل گوسفندان داخل نشود، بلکه از راهی دیگر بالا رود، دزد و راهزن است. ۲امّا آن که از در به درون آید، شبان گوسفندان است. ۳دربان، در بر او می‌گشاید و گوسفندان به صدای او گوش فرا می‌دهند؛ او گوسفندان خویش را به نام می‌خواند، و آنها را بیرون می‌برد. ۴چون همۀ گوسفندان خود را بیرون بَرَد، پیشاپیش آنها گام برمی‌دارد و گوسفندان از پی او می‌روند، زیرا صدایش را می‌شناسند. ۵امّا هرگز از پی بیگانه نمی‌روند، بلکه از او می‌گریزند، زیرا صدای بیگانگان را نمی‌شناسند.»
۶عیسی این تمثیل را برایشان بیان کرد، امّا آنان درنیافتند بدیشان چه می‌گوید.
۷پس بار دیگر بدیشان گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم، من برای گوسفندان، ’در‘ هستم؛ ۸آنان که پیش از من آمدند، همگی دزد و راهزنند، امّا گوسفندان به آنان گوش فرا ندادند. ۹من ’در‘ هستم؛ هر که از راه من داخل شود نجات خواهد یافت، و آزادانه به درون خواهد آمد و بیرون خواهد رفت و چراگاه خواهد یافت. ۱۰دزد نمی‌آید جز برای دزدیدن و کشتن و نابود کردن؛ من آمده‌ام تا ایشان حیات داشته باشند و از آن به فراوانی بهره‌مند شوند.
۱۱«من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد. ۱۲مزدور، چون شبان نیست و گوسفندان از آنِ او نیستند، هر گاه بیند گرگ می‌آید، گوسفندان را واگذاشته می‌گریزد و گرگ بر آنها حمله می‌برد و آنها را می‌پراکَنَد. ۱۳مزدور می‌گریزد، چرا که مزدوری بیش نیست و به گوسفندان نمی‌اندیشد. ۱۴من شبان نیکو هستم. من گوسفندان خود را می‌شناسم و گوسفندان من مرا می‌شناسند، ۱۵همان‌گونه که پدر مرا می‌شناسد و من پدر را می‌شناسم. من جان خود را در راه گوسفندان می‌نهم. ۱۶گوسفندانی دیگر نیز دارم که از این آغل نیستند. آنها را نیز باید بیاورم و آنها نیز به صدای من گوش فرا خواهند داد. آنگاه یک گله خواهند شد با یک شبان. ۱۷پدر، مرا از این رو دوست می‌دارد که من جان خود را می‌نهم تا آن را بازستانم. ۱۸هیچ‌کس آن را از من نمی‌گیرد، بلکه من به میل خود آن را می‌دهم. اختیار دارم آن را بدهم و اختیار دارم آن را بازستانم. این حکم را از پدر خود یافته‌ام.»
۱۹به سبب این سخنان، دیگر بار میان یهودیان اختلاف افتاد. ۲۰بسیاری از ایشان گفتند: «او دیوزده و دیوانه است؛ چرا به او گوش می‌دهید؟» ۲۱امّا دیگران گفتند: «اینها سخنان یک دیوزده نیست. آیا دیو می‌تواند چشمان کوران را بگشاید؟»

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.