ایام روزه
هنگامی که باستانشناسان مشغول اکتشاف در اعماق زمینهای نزدیک دیوار غربی کوه معبد در اورشلیم بودند، به سنگ عظیمی رسیدند. حفاریهای دقیق بعدی آشکار کرد که آن قطعه سنگ به تنهایی حدود ۶۰۰ تن وزن دارد. این بزرگترین سنگ از چهار سنگ عظیمی است که «ردیف اصلی» بنا را شکل میداد و معماران هیرودیس برای استحکام بنایی که مشغول گسترش دادنش بودند، آن را نصب کردند.
آن سنگ، نماد امید آنان بود. آنان بنایی را پدید میآوردند که ایمان داشتند هزاران سال دوام خواهد آورد، اما چنین نشد. هنگامی که در سال ۷۰ میلادی ارتش روم اورشلیم را محاصره کرد، بیشتر معبد ویران شد و این برای قوم یهود ترسناکترین ضربه بود. قلب ایمانشان با نظام قربانیهایش، آیینهایش، کاهنانش و قدسالاقداسش به انبوهی از خردهسنگ تبدیل شد.
وقتی نویسندۀ نامه به عبرانیان مشغول نوشتن آن بود، هیچیک از این تخریبها اتفاق نیفتاده بود و همین امر ادعای او را دربارۀ طبیعت عیسی حیرتانگیزتر میکند. مراسم عبادی کامل معبد همچنان تداوم داشت و با این همه او ادعا میکرد که کاهن اعظم حقیقی مردی اهل ناصره است که مصلوب شده، اما به آسمانها صعود کرده است و سرچشمۀ بنیادین و ابدی کهانت محسوب میشد. این ادعایی جسورانه بود که همۀ مشخصات زلزلهای فکری را داشت.
آیا وقتی به عیسی میاندیشیم، تصوراتمان دربارۀ او کوچک، محتاطانه و ملالتآور نیست؟