«تو خیلی از خودت مطمئنی، اینطور نیست؟» این سؤال را ممکن است پدربزرگی پیش از شروع مسابقهٔ استعدادیابی از نوهٔ خود بپرسد؛ یا خانمی که خوشحال و تنها در بار نشسته و مردی ناخوانده برایش نوشیدنی میآورد؛ یا عضوی شکاک از شورای کلیسایی محلی، بعد از شنیدن نقشههای کشیش جدید کلیسا…
مطمئنبودن، همیشه هم ویژگی مثبت و مطلوبی نیست. اغلب، افراد پر از اعتمادبهنَفْس، مایهٔ بیزاریاند. وقتی اعتمادبهنَفْس این افراد اشتباه از آب درمیآید، در سکوت، احساس رضایتی به ما دست میدهد و با لبخندی زیرکانه به آنها میگوییم: «اشکالی ندارد، دفعه بعد موفق میشوی.»
اما پولس بیباکانه مطمئن است. او اینچنین است، زیرا اطمینان و اعتماد او هیچ ارتباطی با خودش ندارد. او دربارهٔ روحانیتش فخر نمیکند؛ او فیلیپیان را به دنبال امیدی واهی نمیفرستد؛ و تلاش نمیکند تا کسی را برای کاری که همه از آن وحشت دارند، قانع کند: یعنی «تغییر»! او بهسادگی اطمینان دارد که خدا، خدا خواهد بود.
پولس از درون زندان باخبر بود. او روی بد سکهٔ شانس را هم دیده و بهخوبی با مشکلات زندگی آشنا بود. با وجود این، او مطمئن بود که خدا کاری را که شروع کرده، به پایان خواهد رساند. او مطمئن بود محبتی که خدا در دلهای مردم میریزد، بیهوده هرز نخواهد رفت. او مطمئن بود که دعا هرگز بیجواب گذاشته نخواهد شد. او مطمئن بود زندگیهایی که وقف عیسی شدهاند، در بهبارآوردن ثمرات پارسایی شکست نخواهند خورد.
دعای امروز
ای خدای بزرگ، تو میدانی که بدون یاریات قادر به شادکردن تو نیستیم؛
از روی رحمت، عطا کن که روحالقدس
در همهچیز هادی و حاکم قلبهای ما باشد؛
در نام پسر تو و سرورمان عیسای مسیح،
که زنده است و با تو حکومت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، از حال تا ابدالآباد
مطالعهٔ کتاب مقدس
فیلیپیان ۱:۱-۱۱
از پولس و تیموتائوس، خادمان مسیحْ عیسی، به همۀ مقدسین فیلیپی که در مسیحْ عیسایند، از جمله ناظران و خادمان: فیض و سلامتی از جانب خدا، پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح، بر شما باد. هر گاه شما را به یاد میآورم، خدای خود را شکر میگویم و همواره در همۀ دعاهایم برای همگی شما شادمانه دعا میکنم، زیرا از روز نخست تا به امروز، در کار انجیل شریک بودهاید. یقین دارم آن که کاری نیکو در شما آغاز کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید. بجاست که دربارۀ جمیع شما چنین بیندیشم، چرا که در دل من جای دارید؛ زیرا شما همه با من در فیض خدا شریکید، چه در زنجیر باشم و چه مشغول دفاع از انجیل و اثبات حقانیت آن. خدا شاهد است که با عواطف خودِ مسیحْ عیسی، مشتاق همۀ شما هستم. دعایم این است که محبت شما هر چه بیشتر فزونی یابد و با شناخت و بصیرت کامل همراه باشد، تا بتوانید بهترین را تشخیص دهید و در روز مسیح، پاک و بیعیب و آکنده از ثمرات پارسایی باشید که به واسطۀ عیسی مسیح به بار میآید و به تجلیل و سپاس خدا میانجامد.
مزامیر ۹۸
برای خداوند سرودی تازه بسرایید، زیرا کارهای شگفت کرده است! دست راست و بازوی قدوسش نجات را برای او به عمل آورده است. خداوند نجات خود را اعلام فرموده، و عدالت نجاتبخش خویش را در نظر قومها آشکار ساخته است. او محبت و وفاداری خود را نسبت به خاندان اسرائیل به یاد آورده است؛ همۀ کرانهای زمین نجات خدای ما را دیدهاند. ای تمامی زمین، برای خداوند فریاد شادمانی سر دهید! بانگ برآورید! هلهله کنید! بسرایید! خداوند را با چنگ بسرایید، با چنگ و با آوای نغمات. با کَرِناها و آوای سُرنا، به حضور یهوه پادشاه بانگ شادی برآورید! دریا و هر چه در آن است بخروشد؛ جهان و همۀ ساکنان آن! نهرها دستک زنند، و کوهها فریاد شادمانی سر دهند، در حضور خداوند، زیرا که برای داوری زمین میآید. او جهان را به عدالت داوری خواهد کرد، و قومها را به انصاف.
مزامیر ۹۹
خداوند پادشاهی میکند، پس قومها بلرزند! خداوند در میان کَروبیان بر تخت نشسته است، پس زمین به لرزه درآید! خداوند در صَهیون بزرگ است، و بر تمامی قومها متعال. باشد که نام عظیم و مَهیب تو را بستایند! او قدوس است! پادشاه در اقتدار خویش، عدالت را دوست میدارد؛ تو مساوات را برقرار کردهای، و عدالت و انصاف را در یعقوب به عمل آوردهای. یهوه خدای ما را برافرازید، و در قدمگاه او پرستش کنید، که او قدوس است! موسی و هارون از کاهنانش بودند، و سموئیل، از خوانندگانِ نام او. خداوند را خواندند و او ایشان را اجابت فرمود. در ستون ابر با ایشان سخن گفت؛ و آنان شهادات او را نگاه داشتند، و فریضهای را که بدیشان عطا فرمود. ای یهوه، خدای ما، تو ایشان را اجابت فرمودی! تو آنان را خدایی آمرزنده بودی، اما از کردار بدشان انتقام کشیدی! یهوه، خدای ما را برافرازید، و در کوه مقدسش پرستش کنید! زیرا یهوه خدای ما قدوس است!
۲پادشاهان ۱۷:۲۴ تا آخر
پادشاه آشور کسانی را از بابِل، کوتَه، عَوّا، حَمات و سِفاروایِم آورد و آنان را به جای بنیاسرائیل، در شهرهای سامِرِه جای داد. و آنان سامِرِه را اشغال کردند و در شهرهای آن ساکن شدند. اما در بدو سکونتشان در آنجا، ترس خداوند را در دل نداشتند. از این رو خداوند شیران به میانشان فرستاد، که برخی از ایشان را کشتند. پس به پادشاه آشور خبر دادند که: «مردمانی که تبعید کرده و در شهرهای سامِرِه اسکان دادهای با رسم خدای آن دیار آشنا نیستند. از این رو او شیران به میان ایشان فرستاده و اینک آنان را میکشند، از آن رو که رسم خدای آن دیار را نمیدانند.» آنگاه پادشاه آشور فرمان داد: «یکی از کاهنانی را که از سامِرِه کوچاندهاید، بدانجا بازپس بفرستید تا برود و در آنجا ساکن شود و رسم خدای آن دیار را به ایشان تعلیم دهد.» پس یکی از کاهنانی که از سامِرِه کوچانده بودند، آمد و در بِیتئیل ساکن شد و به مردم آموخت که چگونه ترس خداوند را به دل داشته باشند. با این حال قومهایی که در شهرهای اسرائیل قرار گزیده بودند، هر یک خدایان خود را ساختند و آنها را در بتکدههایی که مردمان سامِرِه در مکانهای بلند بنا کرده بودند، بر پا داشتند: مردم بابِل، سُکّوتبِنوت را ساختند، اهالی کوت، نِرجَل را، و اهالی حَمات، اَشیما را. عَوّیان، نِبخَز و تَرتاک را ساختند و مردم سِفارویان نیز کودکان خود را به رسم قربانی برای خدایانِ سِفاروایِم، یعنی ادْرَمِلِک و عَنَمِلِک در آتش میسوزاندند. پس آنان خداوند را میپرستیدند، اما از میان خود کسانی را نیز از اقشار مختلف به عنوان کاهنان مکانهای بلند برمیگزیدند که برای ایشان در بتکدههای مکانهای بلند قربانی تقدیم میکردند. بدینسان آنها هم خداوند را میپرستیدند و هم طبق رسوم ممالکی که از آنجا کوچانیده شده بودند، به پرستش خدایان خود مشغول بودند. تا به امروز نیز آنان طبق رسوم پیشین خود رفتار میکنند. نه خداوند را میپرستند و نه طبق احکام و قوانین و شریعت و فرمانهایی رفتار میکنند که خدا به فرزندان یعقوب که او را اسرائیل نامید، حکم فرمود. خداوند آنگاه که با بنیاسرائیل عهد بست، بدیشان فرمود: «ترس خدایانِ غیر را به دل مدارید، در برابرشان سَجده مکنید، آنها را عبادت منمایید و به آنها قربانی تقدیم مکنید، بلکه تنها از خداوند بترسید که با قدرت عظیم و بازوی افراشتۀ خویش شما را از مصر بیرون آورد. فقط در برابر او سَجده کنید و به درگاه او قربانی تقدیم نمایید. فرایض، قوانین، شریعت و فرمانهایی را که برای شما نوشته است، همواره بهدقّت نگاه دارید، و خدایانِ غیر را پرستش منمایید. عهدی را که با شما بستم، از یاد مبرید و خدایانِ غیر را نپرستید، بلکه تنها یهوه خدای خویش را بپرستید زیرا اوست که شما را از دست جمیع دشمنانتان خواهد رهانید.» اما ایشان گوش فرا ندادند و همچنان بر عادات پیشین خود پای فشردند. پس این اقوام خداوند را میپرستیدند اما از عبادت بتهایشان نیز بازنمیایستادند. فرزندان و نوادگانشان نیز تا به امروز در راه پدران خود گام میزنند.