چه چیز شما را شاد میکند؟ آیا میتوانید روزی را به یاد بیاورید که کاملاً و با تمام وجود شاد بودید؟ این سؤال برخی را به یاد خاطرات خانوادگی میاندازد: جشن عروسی، تولد فرزندان و نوهها، تعطیلات در روزهایی آفتابی، مکانهای زیبا و غذای عالی. همچنین، ممکن است اینها برای دیگران چنین معنایی نداشته باشند، بلکه شاید دستاوردهای شخصی یا حتی بودن با دوستان، این حس را در آنان برانگیزاند. بعضی از ما نیز ممکن است هرگز نتوانیم خاطرهٔ گذراندن روزی را در شادی مطلق، به یاد آوریم.
این برای پولس، تصویر جامعهای است که در آن، دیگر خودخواهی و منفعت شخصی وجود ندارد. این شادی در جایی خواهد بود که هر کس مراقب دیگری باشد؛ جایی که فروتنی جای تکبر را گرفته باشد و انسانها بهجای خدمت شدن، خدمت کنند؛ این شادی زمانی کامل خواهد شد که همه، الگو و طرز فکر مسیح را بر خود گیرند؛ یعنی همان کسی که جان خود را برای محبوبانش فدا کرد.
و شادی پولس زمانی بیشتر میشود که میبیند جماعت محبوب خداوند که برخاسته و عیسای قیامکرده را حمد میگویند، بر روی زانوان، و حمدگویان معطوف آسمان میشوند. شعری که آنان میخوانند، یکی از قدیمیترین سرودهای پرستشی کلیساست. چیزهایی که لبخند بر لب ما میآورند (غروبی تماشایی، خانواده، دوستان، موسیقی، عشق)، در خدمت نجاتدهندهٔ ما منشأ دارند و به انجام میرسند. پرستش آنکه خود را فدا کرد، چنان شادی عمیقی در ما میآفریند که متوجه میشویم ما نیز میتوانیم چنان جلال، محبت، شادی و آرامشی را به اطرافیانمان منتقل کنیم.