ملاکی توجهٔ خود را به کاهنان معطوف میکند و کلماتش آزاردهنده میشود. قوم خدا به شیوهای از وی روی گرداندهاند که از آن همچون زنا یاد شده است. در این میان، کاهنان در هیکل گریه و زاری میکنند؛ زیرا کارها پیش نمیرود. ملاکی با سخنانش شانۀ آنان را میگیرد و بهشدت تکانشان میدهد و با قدرت وظیفهٔشان را به آنان یادآوری میکند.
ملاکی میگوید کاهنان پاسداران حقیقتاند و مردم میباید از نظر ایمان به حکمت و معرفت کاهنان بنگرند. ما چقدر این مسئولیت را جدی میگیریم؟ سخنرانی و موعظه، شهرت بدی گرفته و مایۀ خنده شده است؛ شاید به این دلیل که گوینده و شنوندۀ موعظه، هیچیک مسئولیت عظیم خود را چنان که باید جدی نگرفتهاند. ما روحانیون و پرستشکنندگان آخرین بار کی موعظه و تهیۀ سخنرانی را مهمترین وظیفۀ هفتگی خود دانستهایم؟ آخرین بار کی بهطور جدی در این فکر بودهایم که چگونه موعظه کردهایم و صادقانه در پی یافتن بازخورد آن برآمدهایم؟ و همۀ ما که به موعظات گوش میدهیم، چه موعظات خوب چه نه چندان خوب! آیا به وظیفهمان عمل میکنیم که بشنویم خدا از طریق موعظه به ما چه میگوید؟
امروز کسانی به کلیسا خواهند آمد که معمولاً به آنها قدم نمیگذارند. این فرصتی است که بخشی از حقیقتِ کسی را اعلام کنیم که در آستانۀ جشن گرفتن میلاد اوییم، این فرصتی است که خدا عطا کرده است. چقدر گرم از آنان استقبال خواهیم کرد؟ و چقدر با جدیت به وظیفۀ خود عمل خواهیم کرد؟