نان روزانه

کلام امروز: مرقس ۱۳:‏۲۴-‏۳۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: حزقیال فصل ۸

لحن حاکی از وجود بحران کماکان ادامه دارد. خورشید و ماه به تاریکی خواهند گرایید. در این لحظۀ تعیین‌کننده، باید به‌دنبال رؤیایی بسیار قدیمی بگردیم، این رؤیا که «پسر انسان… در ابرها می‌آید». این وعده‌ای است از کتاب دانیال (دانیال ۷:‏۱۳). صحنه‌ای تکان‌دهنده از زمان‌های آخر نشان داده می‌شود. با این حال، توجه داشته باشید که در نقطۀ اوج نمایش، یک «انسان» عادی را خواهیم دید. او رهایی و نجات را به‌همراه خواهد آورد. در کشاکش ویرانی و کشتار، همه گرد آورده خواهند شد. فرشتگان به دورترین نقاط آسمان خواهند رفت. چیزی از دست نخواهد رفت.
سپس به‌ناگاه لحن سخن تغییر می‌کند. تصاویری مکاشفه‌ای دور و بر ما را می‌گیرند و نگاهی سریع و کلی از زمان‌‌های آخر را نشان می‌دهند. اکنون باید به درخت انجیر بیندیشیم. قبلاً با درخت انجیری برخورد داشته‌ایم (مرقس ۱۱:‏۱۳-‏۱۴ و ۲۰-‏۲۱). آن درخت خشک شد، اما این درخت در اینجا پر از شاخ و برگ است. آنچه مرده بود، ناگهان زنده شده است.

اینها مقوله‌هایی پرتحرک و سرزنده و آزاردهنده هستند، و سپس درسی از طبیعت داده می‌شود. نقش اینها اینست که ما را نگران و آشفته سازند و یک حس فوریت را در ما ایجاد کنند. در ضمن اینکه تصدیق می‌کنیم تمام خلقت در دستان خداست، اما نباید این اشارات را از نظر دور بداریم که نجات در اموری کوچک نهفته است: در شناختن پسر خدا؛ و در شناختن تفاوت میان حیات و مرگ.

دعای امروز

خداوندا، استدعا می‌کنیم که از سرِ رحمتت،
دعاهای قومت را بشنوی، قومی که از درگاهت درخواست می‌کنند؛
و عنایت فرما که هم بتوانند درک کنند و هم بدانند
چه کارهایی باید انجام دهند،
و نیز آن فیض و قدرت را داشته باشند که آن کارها را وفادارانه به انجام برسانند؛
به‌واسطۀ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

مرقس ۱۳:‏۲۴-‏۳۱

«امّا در آن روزها، پس از آن مصیبت،”خورشید تاریک خواهد شدو ماه دیگر نور نخواهد افشاند.ستارگان از آسمان فرو خواهند ریخت
و نیروهای آسمان به‌لرزه در خواهند آمد.“آنگاه مردم پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابرها می‌آید. او فرشتگان را خواهد فرستاد و برگزیدگانش را از چهار گوشۀ جهان، از کرانهای زمین تا کرانهای آسمان، گرد هم خواهد آورد.«حال، از درخت انجیر این درس را فرا گیرید: به محض اینکه شاخه‌های آن جوانه زده، برگ می‌دهد، درمی‌یابید که تابستان نزدیک است. به همین گونه، هر گاه بینید که این چیزها رخ می‌دهد، درمی‌یابید که او نزدیک، بلکه بر در است. آمین، به شما می‌گویم که تا این همه روی ندهد، این نسل نخواهد گذشت. آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت.

حزقیال فصل ۸

خدایا، بر حسب محبت خود مرا فیض عطا فرما!بر حسب رحمت بیکران خویش نافرمانی هایم را محو ساز.
مرا از تقصیرم به تمامی شستشو ده،و از گناهم مرا طاهر کن!زیرا من از نافرمانیهای خویش آگاهم،و گناهم همیشه در نظر من است.
به تو، آری تنها به تو، گناه ورزیده‌ام،و آنچه را که در نظرت بد است به عمل آورده‌ام.از این رو چون سخن می‌گویی، بر حقی،
و چون داوری می‌کنی، بی‌عیبی!براستی که تقصیرکار زاده شده‌ام،و گناهکار، از زمانی که مادرم به من آبستن شد!
اینک به راستی در قلب مشتاقی،و در باطنم، مرا حکمت می‌آموزی.با زوفا پاکم کن که طاهر خواهم شد،شستشویم کن که از برف سفیدتر خواهم شد.شادی و سرور را من
بشنوان،بگذار استخوانهایی که کوبیده‌ای به وجد آید.روی خود را از گناهانم بپوشان،و تقصیر هایم را به تمامی محو ساز.خدایا، دلی طاهر در من بیافرین،و روحی استوار
در من تازه بساز.مرا از حضور خود به دور مَیَفکن،و روح قدوس خود را از من مگیر.شادی نجات خود را به من بازده،و به روحی راغب حمایتم فرما.آنگاه راههای تو
را به عاصیان خواهم آموخت،و گناهکاران نزد تو باز خواهند گشت.خدایا، لکۀ خون را از وجود من پاک کنای خدایی که خدای نجات من هستی،
و زبانم عدالت نجاتبخش تو را شادمانه خواهد سرایید.خداوندگارا، لبانم بگشا،تا دهانم ستایش تو را بیان کند.تو به قربانی رغبت نداری، وگرنه می‌آوردم؛تو از قربانی
تمام‌سوز خرسند نمی‌شوی.قربانیهای پسندیدۀ خدا روح شکسته است؛خدایا، دل شکسته و توبه‌کار را خوار نخواهی شمرد.خدایا، به خشنودی خود بر صَهیون احسان
فرما؛دیوارهای اورشلیم را بنا کن.آنگاه از قربانیهای شایسته خشنود خواهی شد؛از قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای کامل.آنگاه بر مذبح تو گوساله‌ها تقدیم خواهند کرد.


خدایا، به نام خویش نجاتم ده!
به قدرت خود، دادرسی‌ام کن!‏
خدایا، دعایم بشنو،
و به سخنان دهانم گوش بسپار!
زیرا بیگانگان بر ضد من برخاسته‌اند،
و بیدادگران قصد جان من دارند،
آنان که خدا در برابر دیدگانشان نیست. سِلاه
هان، خداست یاور من؛
خداوندگار است زنده نگاهدارندۀ جان من.
بدیِ دشمنان مرا به خود ایشان بازگردان!
در وفاداری خویش، از میانشان بردار!
و من قربانی اختیاری به تو تقدیم خواهم کرد،
و نام تو را، ای خداوند، خواهم ستود،
چراکه نیکوست!
زیرا تو مرا از هر تنگی رهانیده‌ای،
و چشمانم پیروزمندانه بر دشمنانم نگریسته است.

در سال ششم، در روز پنجم از ماه ششم، هنگامی که در خانۀ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند، دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد. چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛ از آنچه کمرش می‌نمود به پایین، آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت. او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت، و روح، مرا میان زمین و آسمان بلند کرد، و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد، نزد دهنۀ دروازۀ صحن درونی که رو به شمال واقع است، آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرت‌انگیز است. و هان جلال خدای اسرائیل، بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم، آنجا بود. او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازۀ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت. او دیگر بار مرا گفت: «ای پسر انسان، می‌بینی چه می‌کنند؟ آیا اعمالِ کراهت‌آورِ بزرگی را که خاندان اسرائیل در اینجا مرتکب می‌شوند تا مرا از قُدس خود دور سازند، می‌بینی؟ حتی اعمال کراهت‌آورِ بزرگتر نیز خواهی دید.»
پس مرا به مدخلِ صحن آورد، و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، دیوار را بِکَن.» و چون دیوار را کَندم، اینک مدخلی در آنجا بود. او مرا گفت: «داخل شو و اعمال کراهت‌آورِ شریرانه‌ای را که در اینجا می‌کنند، ببین.» پس داخل شدم و چون نگریستم اینک دور تا دور بر دیوار، نقشهایی از هر گونه خزنده و حیوانات مکروه و همۀ بتهای بی‌ارزش خاندان اسرائیل حک شده بود. و هفتاد تن از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آنها ایستاده بودند و یَاَزَنیا پسر شافان نیز در میانشان ایستاده بود. هر یک بخورسوزی در دست داشتند و رایحۀ ابرِ بخور بالا می‌رفت. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا می‌بینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرۀ تندیسهای خویش در تاریکی چه می‌کنند؟ زیرا می‌گویند، ”خداوند ما را نمی‌بیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.“» نیز مرا گفت: «خواهی دید که اعمال کراهت‌آور بزرگتر از این مرتکب می‌شوند.»
سپس مرا به دهنۀ دروازۀ شمالی خانۀ خداوند آورد؛ اینک آنجا زنانی نشسته بودند و برای بُتِ تَمّوز می‌گریستند. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را می‌بینی؟ هنوز اعمال کراهت‌آورِ بزرگتر از اینها خواهی دید».
سپس مرا به صحن درونی خانۀ خداوند درآورد. و اینک، در مدخل معبد خداوند، بین ایوان و مذبح، حدود بیست و پنج مرد بودند که پشت به معبد خداوند و روی به جانب شرق داشتند و آفتاب را به جانب مشرق سَجده می‌کردند. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را می‌بینی؟ آیا برای خاندان یهودا به جای آوردنِ اعمال کراهت‌آوری که در اینجا مرتکب می‌شوند کم است که اکنون این سرزمین را نیز از خشونت آکنده می‌سازند و خشم مرا باز هم بیشتر برمی‌افروزند؟ آنها با این کار تَرکه به بینی خود فرو می‌کنند. پس من نیز در غضب عمل خواهم کرد. بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، و اگرچه به صدای بلند در گوش من فریاد برآورند، ایشان را اجابت نخواهم نمود.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.