نان روزانه

کلام امروز: پیدایش ۴۴‏:‏۱۸ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۳۵عبرانیان ۲‏:‏۱۰ تا آخر

یهودا تغییر کرده است. رئوبین که بزرگ‌ترین پسر یعقوب بود، در فصل ۴۲، به‌جای برادرانش صحبت کرد، اما این یهودا بود که یعقوب را قانع کرد تا به آنان اجازه دهد همراه بنیامین، به مصر بازگردند. همین یهودا بود که در این قسمت حساس از داستان، جهت وقایع را آگاهانه به‌سوی آشتی سوق داد.
یهودا تغییر کرده است. کسی که دیگران را قانع کرده بود تا جوان‌ترین برادرشان را به بردگی بفروشند (پیدایش ۳۷‏:‏۲۶‏-‏۲۷)، اکنون خود را به‌عنوان برده تقدیم کرده بود تا جوان‌ترین برادرش آزاد شود. با این‌حال، قضیه تغییر طرز فکر او به نوع‌دوستیِ فلسفی نبود. آنچه بیش از هر چیز در مورد سخنرانی یهودا -که طولانی‌ترین سخنرانی کتاب پیدایش است- جلب‌توجه می‌کند، تمایل او برای پیشکش‌کردن زندگی خود در ازای شادی واپسین روزهای زندگی پدرش است. آیا او پیش ‌از این پدرش را دوست نداشت؟ دوست داشت، اما آن‌قدر نسبت به محبت یعقوب به یوسف بیزار بود که می‌خواست مطمئن شود پدرش، هرگز دیگر یوسف را نمی‌بیند. حال زندگی پدرش به زندگی این پسر بسته است، اما دیگر رنجش، حسادت و تنفری در کار نبود. در عوض، محبت او برای پدرش به این معنی بود که باید برادری را که محبوب پدرش بود، به هر قیمتی نجات می‌داد.

باشد که دل ما چنان آکنده از محبت برای خدا باشد که تنها دغدغۀ ما نجات آنانی باشد که خدا دوستشان می‌دارد، و حیات خدا نیز جزء لاینفک آن است؛ یعنی محبت برای جهانی که خدا پسر یگانۀ خود را برای آن داد.

دعای امروز

ای خدای قادر مطلق،
تو به آنان که در اشتباه‌اند، نور حقیقت را می‌نمایی،
تا به طریق پارسایی بازگردند:
عطا کن تا تمام آنان که به مشارکت دین مسیح پذیرفته می‌شوند،
آنچه را که بر خلاف اعترافشان است، از خود دور کنند،
و تمام آنچه بر آن اعتراف دارند را نیز دنبال کنند؛
در نام خداوند ما، عیسای مسیح،
که زنده است و با تو حکومت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، از حال تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

پیدایش ۴۴‏:‏۱۸ تا آخر

آنگاه یهودا نزدیک او رفت و گفت: «سرورم، تمنا دارم بگذاری بنده‌ات سخنی در گوش سرورم بگوید. و خشمت بر بنده‌ات افروخته نشود، زیرا تو چون خودِ فرعون هستی. سرورم از بندگانش پرسید: ”آیا پدر یا برادری دارید؟“ و ما به سرورمان پاسخ دادیم: ”پدری داریم سالخورده، و برادری جوان که فرزند ایام پیری اوست. برادر آن پسر مرده است و او تنها پسر مادر خویش است که باقی مانده و پدرش او را دوست می‌دارد.“ آنگاه به بندگانت گفتی: ”او را نزد من آورید تا به چشم خود او را ببینم.“ و ما به سرور خویش گفتیم: ”آن پسر نمی‌تواند پدر خود را ترک گوید، چون اگر پدرش را ترک گوید، پدرش خواهد مرد.“ ولی تو به بندگانت گفتی: ”تا برادر کوچک خود را با خود نیاورید، روی مرا دیگر نخواهید دید.“ پس چون نزد بنده‌ات، پدر خویش رفتیم، سخنان سرورمان را بدو بازگفتیم. آنگاه پدرمان گفت: ”بازگردید و کمی آذوقه برای ما بخرید.“ ولی ما گفتیم: ”نمی‌توانیم برویم. تنها اگر برادر کوچکمان با ما بیاید، خواهیم رفت. زیرا نمی‌توانیم روی آن مرد را ببینیم، مگر آن که برادر کوچکمان با ما باشد.“ آنگاه بنده‌ات پدرم به ما گفت: ”می‌دانید که همسرم دو پسر برای من بزاد. یکی از آنان از نزد من رفت و گفتم: ’بی‌گمان دریده شده است.‘ و از آن زمان دیگر او را ندیده‌ام. اگر این یکی را نیز از من بگیرید و زیانی به او برسد، موی سپید مرا در اندوه به گور فرو خواهید برد.“ پس اکنون اگر نزد بنده‌ات پدرم بازگردیم، و این جوان با ما نباشد، و اگر پدرم، که زندگیش به زندگی این پسر بسته است، ببیند که پسر نیست، در دَم خواهد مرد. و بندگانت موی سپید پدرمان را در اندوه به گور فرو خواهیم برد. بنده‌ات نزد پدر ضامن سلامت این جوان شده، گفتم: ”اگر او را نزد تو بازنگردانم، تقصیرش تا آخر عمر بر گردن من باشد!“ پس اکنون تمنا این که بنده‌ات به جای این جوان بمانم و غلام سرورم باشم و جوان همراه برادرانش بازگردد. زیرا چگونه می‌توانم نزد پدر خویش بازگردم اگر این جوان با من نباشد؟ من یارای دیدن این را که بلایی بر سر پدرم بیاید ندارم.»

مزمور ۳۵

خداوندا، بستیز با آنان که با من می‌ستیزند، و بجنگ با آنان که با من می‌جنگند. سپر کوچک و بزرگ خویش برگیر؛ برخیز و به یاریم بیا. نیزه را به در آر و راه بر تعقیب‌کنندگانم ببند. به جان من بگو: «نجات تو مَنَم.» آنان که قصد جان من دارند شرمنده و رسوا شوند؛ آنان که بر من دسیسه می‌چینند واپس روند و سرافکنده گردند! همچون کاه در برابر باد باشند، و فرشتۀ خداوند ایشان را برانَد؛ راهشان تاریک و لغزنده شود، و فرشتۀ خداوند تعقیبشان کند. زیرا بی‌سبب دام بر سر راهم در حفره پنهان کردند که آن را بی‌جهت از بهر جانم کنده بودند. باشد که هلاکت بی‌آنکه بدانند ایشان را فرو گیرد و خود در دامی که پنهان کرده‌اند، گرفتار آیند؛ باشد که در آن فرو افتند و هلاک شوند. آنگاه جان من در خداوند شادی خواهد کرد و در نجات او شادمان خواهد شد. بند بند اعضایم خواهند گفت: «خداوندا، کیست مانند تو؟ ای که مظلوم را از دست نیرومندتر از او می‌رهانی، و مسکین و نیازمند را از دست تاراج‌کنندۀ وی.» شاهدانِ ستم‌کیش برمی‌خیزند، و دربارۀ آنچه از آن بی‌خبرم، بازخواستم می‌کنند. به سزای نیکویی، بدی بر من روا می‌دارند و مرا به روز سیاه می‌نشانند. اما آنگاه که ایشان بیمار بودند، من پلاس در بر می‌کردم، و جان خویش به روزه‌داری رنجور می‌ساختم. چون دعایم بی‌جواب بازمی‌گشت، مویه‌کنان می‌رفتم، آن سان که برای دوست یا برادرم ماتم کنم. همچون کسی که برای مادرش زاری کند از فرط اندوه سر خم می‌کردم. اما چون افتادم، شادی‌کنان گِردم جمع شدند؛ فرومایگان بر من گرد آمدند، و کسانی که نشناخته بودم، بی‌وقفه مرا دریدند. همچون افراد نَجِسی که برای نان مسخرگی می‌کنند، بر من دندانها به هم فشردند. خداوندگارا، تا چند تماشا می‌کنی؟! جان مرا از ویرانگری ایشان برهان، و زندگی مرا از دهان شیران ژیان. تو را در جماعت بزرگ سپاس خواهم گفت؛ در میان انبوه مردم، تو را خواهم ستود. مگذار دشمنان خیانت‌پیشۀ من بر من شادی کنند؛ مگذار کسانی که بی‌سبب از من نفرت دارند، چشمک زنند. زیرا صلح‌جویانه سخن نمی‌گویند بلکه بر آنان که در این سرزمین آرام گرفته‌اند، سخنان حیله‌آمیز اندیشه می‌کنند. دهان بر من می‌گشایند و می‌گویند: «هَه هَه! به چشمان خود دیدیم.» خداوندا، تو این را دیده‌ای، پس خاموش نمان! خداوندگارا، از من دور مباش! بیدار شو و به دفاع از من برخیز! ای خدا و خداوندگار من، مرا داد بده! ای یهوه خدای من، در عدل خود مرا تأیید فرما، و مگذار بر من شادی کنند. مگذار در دل خویش بگویند: «هَه، به آرزوی خود رسیدیم!» مگذار بگویند: «او را درسته فرو بلعیدیم!» هر که در مصیبت من شادی می‌کند خود شرمنده و خجل گردد؛ آنان که خویشتن را بر من برمی‌افرازند به شرم و رسوایی پوشانیده شوند. آنان که اعادۀ حق مرا خواهانند فریاد شادی برآورند و شادمان گردند؛ همواره بگویند: «چه بزرگ است خداوند، که از سلامتی بنده‌اش لذت می‌برد.» زبانم دادگری تو را بیان خواهد کرد، و ستایش تو را، همۀ روز.

عبرانیان ۲‏:‏۱۰ تا آخر

به‌جا بود خدا که همه چیز برای او و به واسطۀ او وجود دارد، برای اینکه پسران بسیار را به جلال برساند، قهرمانِ نجات ایشان را از راه تحمل رنج، کامل گرداند. زیرا او که مقدّس می‌سازد و آنان که مقدّس می‌شوند، همه از یک تبارند. از همین رو، عیسی عار ندارد ایشان را برادر بخواند. چنانکه می‌گوید: «نام تو را به برادرانم اعلام خواهم کرد؛ و در میان جماعت، تو را خواهم ستود.» و باز می‌گوید: «من بر او توکل خواهم کرد.» و باز: «اینک من، و فرزندانی که خدا به من داده است.» از آنجا که فرزندان از جسم و خون برخوردارند، او نیز در اینها سهیم شد تا با مرگ خود، صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را به زیر کِشد، و آنان را که همۀ عمر در بندگیِ ترسِ از مرگ به سر برده‌اند، آزاد سازد. زیرا مسلّم است که او نه فرشتگان، بلکه نسل ابراهیم را یاری می‌دهد. از همین رو، لازم بود از هر حیث همانند برادران خود شود تا بتواند در مقام کاهن اعظمی رحیم و امین، در خدمت خدا باشد و برای گناهان قوم کفّاره کند. چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید، قادر است آنان را که آزموده می‌شوند، یاری رساند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.