من حدس میزنم همهٔ ما دوست داریم در این مَثَل خود را خراجگیر فرض کنیم و شاید همسایهای حقبهجانب را مذهبیِ محافظهکاری که لوقا بدان اشاره میکند. و حال، جوهر مَثَل عیسی؛ اگرچه بازآفرینیِ آن چالشانگیز است.
دو مرد متشخص برای دعا به کلیسا رفتند؛ یکی محافظهکار بود و دیگری لیبرال. مرد محافظهکار جلو رفت، زانو زد و چنین دعا کرد: «خدایا! سپاسگزارم که مرا مثل این لیبرال که در انتهای کلیسا نشسته است، نیافریدی؛ با تعلیمات ضعیف، اخلاقیات نحیف، عقاید آبکی، افکار سرسری و اعتقادات سازشکارانه…»
اما مرد لیبرال در واکنش به این وضعیت طعنهآمیز، در انتهای کلیسا خونسرد ایستاد و چنین دعا کرد: «خداوندا! ذهن مرا به روی افکار دیگران باز نگه دار؛ اگرچه احتمالاً به خطا رفتهاند.» عیسی گفت: «به شما میگویم که هیچیک از آن دو پارساشمرده به خانه نرفت.»
حکمت آن است که جایگاه خود را در مقابل خدا بدانید. حکمت در فروتنی و پذیرش است. درک این نکته است که من برای شکلدادن به خود، به همسایهام و گاه حتی دشمنم و دیدگاههای سرسختانهاش نیاز دارم تا اطمینان یابم که همهٔ افکار، یکسان یا ارزشمند نیستند. اما باید بدانیم که هیچ فرد مسیحیای مالک کل حقیقت نیست، بلکه حقیقت مالکِ ماست. پس بیایید مانند خراجگیرِ این مَثَل به درک محدودمان از حقیقت اعتراف کنیم و از عقاید خودمان تجلیل نکنیم. تنها خدا داناست. پاسخ ما فقط میتواند فروتنی باشد.