نحمیا ۶:۱-۷
به گناهان بنیاسرائیل که به تو ورزیدهایم، اعتراف مینمایم، زیرا که هم من و هم خاندان پدرم گناه کردهایم. به درستی که به تو مخالفت عظیمی ورزیدهایم و... احکامی را که به بنده خود موسی فرموده بودی، نگاه نداشتهایم.
نحمیا
نحمیا باری بر دل داشت. بار قومش، بار خود او شده بود. در این مورد چه کاری از او ساخته بود؟ اگر تنها واکنشی که وی به خبرهای بد نشان داد حزن و اشک و آه بود، این کار چیزی فراتر از ابراز احساسات نمیبود، اما نحمیا واکنشی دیگر ابراز نمود. واکنش وی با اندوه آغاز شد، اما بعد بهسوی دعا و پس از آن به اقدام عملی منجر گردید. در دعای او چند نکته بهچشم میخورد. در وهله نخست، او عوامل مشکلات اسرائیل را برشمرد. در وهله دوم اعتراف نمود که خودش هم در بدی دست کمی از دیگر هممیهنانش ندارد. وی به جای اینکه دیگران را متهم نماید، اقرار کرد که او هم گناهکار است. اعتراف او هم جمعی بود و هم شخصی. در سومین وهله، او وعدههای خدا را بدو یادآوری نمود. کل دعاهای وی ریشه در این وعدهها داشت: ای خدا تو چنین گفتی که… زمانی که ما انگشت اتهام خود را بهسوی دیگران نشانه میرویم، باید بهیاد داشته باشیم که همیشه سه انگشت دیگر بهسوی خودمان نشانه رفته است. خودمان چندان بهتر از دیگران نیستیم. ما هم شایسته فیض خدا نیستیم. ما هم گناه کردهایم. با اعتراف نمودن به گناهان خودمان و ایشان، آن وقت میتوانیم روی وعدههای خدا حساب کنیم. «و قوم من که به اسم من نامیده شدهاند متواضع شوند و دعا کرده، طالب حضور من باشند و از راههای بد خویش بازگشت نمایند، آنگاه من از آسمان اجابت خواهم فرمود و گناهان ایشان را خواهم آمرزید و زمین ایشان را شفا خواهم داد» (دوم تواریخ ۱۴:۷). برای ملت ما، برای خودمان و برای آنانی که از اسارت در رنجند، امیدی هست.