مزمور ۱:۱۳۷
نزد نهرهای بابل آنجا نشستیم و گریه کردیم، چون صهیون را به یاد آوردیم.
«نزدیک نیمه شب، پولس و سیلاس مشغول دعا بودند و سرود خوانان خدا را ستایش میکردند.» (اعمال رسولان 25:16)
موسی
آزادی موهبتی بسیار گرانبها برای انسان است و تنها زمانی به بهترین شکل قدر آن را میداند که آن را از دست داده باشد. برای پیروان مسیح، بدون در نظر گرفتن شرایط، همیشه آزادی، خوشی و پیروزی هست. ارمیا نمونهای است از زمانی که آزادی انسان از دست رفته است. وقتی آزادی نباشد به جایش ماتم و شیون و پریشانی و اسارت خواهد بود (ارمیا 33). اسیران بابل هنگامی که بهیاد صهیون میافتند همین احساسات را از خود بروز میدهند و برای میهن و زادگاه خویش دلتنگی میکنند. «چگونه سرود خداوند را در زمین بیگانه بخوانیم؟» (مزمور 4:137). «آنجا نشستیم و گریه کردیم» (مزمور 1:137). اما اشعیا هنگامی که پایان دورهٔ اسارت را اعلام میکند، چه تصویری باشکوه، شادمانه و پرامیدی را ارائه مینماید (اشعیا 12).
با خوشحالی سرود بسرایید و جشن بگیرید، زیرا دوران اسارت به پایان رسیده است. دیگر از اسارت خبری نخواهد بود. منظور اشعیا این است که ما باید بندهای اسارت را در پشت سر رها کرده، با خوشبینی زندگی کنیم، حتی اگر اوضاع و شرایط بر ضدمان باشد. این همان کاری است که پولس و سیلاس انجام دادند. آنها از زندان فیلیپی شب را به روز تبدیل نمودند. آنان از زندان خود یک کلیسا و از فریادهای خویش سرود شادمانی ساختند. بگذارید به شرایط دردآور خود اقرار نماییم، باشد، اما در عین حال بیایید در همان جا که هستیم، نمانیم. هر چه بیشتر بر غصههای خود متمرکز شویم، فریادمان بلندتر میشود. بیایید چشمانمان را به سوی خداوند بدوزیم. او ماتم ما را به رقص مبدل خواهد ساخت و پلاس را از ما بیرون کرده و کمر ما را به شادی خواهد بست (مزمور 11:30). خداوندا چشمان ما را بگشا تا بتوانیم ببینیم.