دوم تیموتائوس ۱۶:۴- ۱۷
در نخستین دفاع من، هیچ کس به پشتیبانی از من برنخاست، بلکه همه مرا وانهادند... اما خداوند در کنار من ایستاد و مرا نیرو بخشید.
گوستاوا فیگوئه روا
آیا لحن نومیدانهای که در پس این کلمات پولس پنهان است، میشنوید؟ و بهراستی هم چنین بود. او اگر نگوییم هزاران، دست کم صدها نفر را بهسوی خداوند هدایت کرده بود. کلیساها تأسیس کرده، خداوندی عیسای مسیح را اعلام نموده و انجیل را در بسیاری از شهرها و کشورها موعظه کرده بود. اصلاً همین کارها منجر به دستگیری و زندانی و محاکمه شدنش گردید. حتماً زمانی که پولس وارد تالار دادگاه میشده، به پیرامون خود نگاهی انداخته تا شاید یک دوست، یک مسیحی بیابد که در مکان تماشاچیان نشسته است، اما هیچ کس را ندید. باید لحظه بسیار ناامیدکنندهای بوده باشد. در زمانی که وی بیش از هر وقت دیگر به وجودشان نیاز داشت، همه غایب بودند.
در واقع، قضیه از غیبت هم بدتر بود. نه تنها غایب بودند، بلکه به حال خود رهایش کرده بودند. انسان میتواند برای عدم حضورش در تالار دادگاه بهانههایی بیابد. شاید ضریب خطر بالا و سایر گرفتاریها دستبهدست هم داده بودند تا کسی در دادگاه حاضر نشود و یا اصلاً در خانه برای پولس در دعا باشد، اما «همه مرا وانهادند» دیگر امری داوطلبانه است. آنان خودشان خواستند کاری به کار پولس نداشته باشند. ما که در کشورهایی زندگی میکنیم که ناگزیریم هر از گاهی در دادگاه حاضر شویم، اغلب احساسی شبیه احساس پولس داریم، فراموش شده و حتی وانهاده شده. «اما خداوند در کنار من ایستاد و مرا نیرو بخشید.» این تجربه عالی بار مسئولیت را از دوش ما بر نمیدارد. ما هم سهمی داریم که باید با میل و رغبت انجام دهیم. و بدین ترتیب برادر تنهایی را که در احتیاج است، تشویق و دلگرم نماییم.