چه رابطه‌ای بین فراموش‌نکردن اشتباهات و زخم‌ها وجود دارد؟ بخشش چه چیزی نیست؟ برای دانستن جواب، قسمت قبل را مطالعه کنید.

بخشیدن چیست؟

 

«ببخشید، وگرنه دل‌چرکین می‌شوید.»

تعلیم مسیحیت در این مورد، بسیار واضح است. در کولسیان ۳‏:‏۱۳ می‌خوانیم: «چنانچه کسی نسبت به دیگری کدورتی دارد، او را ببخشاید.» سپس با الگوی عیسی روبه‌رو می‌شویم و می‌خوانیم: «چنانکه خداوند شما را بخشود، شما نیز یکدیگر را ببخشایید.» بخشیدن دستور، معیار و انتخاب است.

تصمیم به رهایی از فکر آسیب‌های گذشته: گاهی نمی‌توان جلوی فکری را که وارد ذهن می‌شود گرفت. آن فکر بدون دعوت و خوش‌آمدگویی، ناگهان ظاهر می‌شود، اما واقعیت این است که اجازۀ نگه داشتن افکار در ذهن، تنها با خود فرد است. هرچه فرد خاطرۀ کلمات و اتفاقات دردناک را بیشتر مرور کند، در ذهن او ماندگارتر خواهند بود.

تصمیم به سکوت: اگر در مورد مسائل آزاردهنده صحبت کنیم، در مورد آنها فکر هم خواهیم کرد. اگر در مورد آنها فکر کنیم، آنها را احساس خواهیم کرد و اگر آنها را احساس کنیم، آسیب و صدمه خواهیم دید. هر بار که به همسرتان یادآوری کنید که چگونه به شما صدمه زده، به او و به خودتان آسیب می‌رسانید.

تصمیم به عدم تلافی: شاید عدالت بگوید: «چشم در برابر چشم» یا «اگر کاری با من بکنی، همان را با تو خواهم کرد.» بخشش می‌گوید: «می‌توانم، اما انجام نخواهم داد.»

تصمیم به رها‌کردن: رها‌کردن ناراحتی‌های گذشته برای برخی افراد کاری مشکل است، اما باید بدانیم که در نهایت، این یک انتخاب است. خانمی برایم چنین نوشته بود: «در گذشته، فیلم صحبت‌ها و کارهایی را که شوهرم انجام داده بود، دائماً در ذهنم بازپخش می‌کردم. اما یک روز آنها را رها کردم و آزاد شدم.»

تصمیم‌گیری مداوم: شوهری که زنش را برای خیانت بخشید، می‌گفت: «حس می‌کردم تمام درد آن ماجرا، مرا ترک کرده.» اما کمی بعد، دوباره شروع به تکرار آن وقایع در ذهن خود کردم و تمام درد آن اتفاق دوباره برگشت. او بخشش خود را پس گرفته بود! بخشش، عملی نیست که فقط یک‌بار انجامش دهید، بلکه نگرشی مداوم است.

دلایلی برای بخشیدن


خودِ شما نیز کامل نیستید. صادقانه به درون خود بنگرید. اگر دیگران تمام حقایق را در مورد شما می‌دانستند، چه فکری می‌کردند؟ خانمی می‌گفت: «کاری که همسرم در حق من کرد، به‌شدت مرا آزرد، اما اگر واقعاً صادق باشم، باید اعتراف کنم که من هم آدم چندان بهتری نیستم و شاید از بعضی جهات، حتی وضعیتم بدتر از او باشد.»
هماهنگی: نق زدن، لجاجت و غر زدن. شعار برخی افراد این است که: «اگر آزار برسانی، آزارت خواهم داد.» آنها به روش‌های مختلف مانند گوشه‌گیری، سکوت، مشاجره‌های آتشین یا هم‌زیستی‌های سرد یا هر چیز دیگر، این کار را می‌کنند. زوجی نزد من اعتراف کردند: «سکوت ما فرساینده بود!» سیاستِ «باید بی‌حساب شویم»، فرد را در گذشته اسیر می‌سازد، اما چه کسی است که بخواهد در چنین وضعی زندگی کند؟ بخشش، منش لازم برای آغازهای جدید را در فرد ایجاد می‌کند. بخشش اجازه می‌دهد یک زوج با هم از چنین مشکلاتی، عبور کنند.

آرامش فکری: ذهن معمولاً آنچه را که می‌جوید، خواهد یافت. اگر ذهن به دنبال آسیب و آزار باشد، همان را خواهد یافت. آیا شما به‌عنوان یک شوهر، فهرستی از نقایص یا شکست‌های همسرتان را دارید و می‌توانید کوچک‌ترین جزئیات را در این زمینه به یاد بیاورید؟ آیا تمام تقصیرهای او را در کمدی گذاشته‌اید تا اگر در آن باز شد، همه چیز بیرون بریزد؟ خانمی چنین اعتراف می‌کرد: «من یک کشو دارم که پر است از آزردگی‌هایی که در هم می‌لولند.» انتخاب کاملاً با شماست: درد یا آرامش. آویختن به آزردگی‌ها، همه چیز را خواهد فرسود. اگر ناراحتی‌ها را دوباره و دوباره در ذهن خود بازپخش کنید، درد در وجود شما رشد خواهد کرد و شاید حتی تبدیل به تنفر شود. اما اگر آزردگی‌های خود را رها کنید، اگرچه شاید مقداری طول بکشد، اما دردتان از بین خواهد رفت. ببخشید وگرنه دل‌چرکین می‌شوید. بخشیدن همآن‌قدر برای شخصِ بخشاینده است که برای شخصِ بخشوده. اما امتناع از بخشیدن، مثل این است که به پای خودتان شلیک کنید.

ذهن و بدن سالم: اضطراب درونی می‌تواند بدن را دچار مشکلاتی کند. اگر خشم خود را تازه و زنده نگه دارید و با افکار و گفتار خود، هیزم به آتش آن بریزید، پس از مدتی به مسائلی مانند اختلال خواب، دردهای قفسۀ سینه، زخم معده، سردرد، افسردگی و شاید حتی فروپاشی روانی دچار خواهید شد. هر پزشکی، بیمارانی را می‌شناسد که وضعیت‌شان با نشخوار آزردگی‌های درونی، وخیم‌تر شده است.


می‌گویند در یکی از شهرهای یونان، دو پهلوان وجود داشتند. مشایخ شهر به افتخار یکی از آنان، مجسمه‌ای بر پا کردند. رقیب پهلوان نیز با دیدن این صحنه در آتش خشم خود می‌سوخت. می‌گویند او آن‌قدر این واقعه را در ذهن خود پروراند تا خود را قانع کرد که شبانه به مجسمه حمله ببرد. او شب‌ها به مجسمه حمله می‌کرد تا اینکه یک شب موفق شد آن را از سکو پایین بیندازد، اما مجسمه روی او افتاد و او را کشت. این کاری است که خشم با انسان می‌کند. هر چقدر هم که این خشم، طبیعی باشد یا در ابتدا عادلانه به‌نظر برسد، اگر از آن دست برندارید، نابودتان خواهد کرد.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.