مقدمه

خانواده نهادی است که در آن نابرابری جنسیتی بازتولید می‌شود، یعنی باور و عکس‌العمل پدران و مادران در مورد جنس مخالف، از سوی کودکانی که والدینشان را الگوی زندگی خویش قرار می‌دهند، پذیرفته و کم‌کم بازتولید می‌شود و انعکاس پیدا می‌کند. به‌خاطر همین، در جامعه‌ای مثل ایران که نابرابری جنسیتی از سوی حکومت اسلامی به‌شدت نهادینه شده و به‌طور مداوم تشویق و ترویج می‌شود، نقش خانواده برای خنثی‌کردن و شکستن چرخهٔ این معضل و نابرابری بسیار مهم و حیاتی است. این نابرابری به ظاهر تأثیراتش تنها روی زنان است، اما در واقع تأثیرات بسیار مخربی نیز بر مردانی دارد که در دام باورهایی با ترویج نابرابری افتاده‌اند. بنابراین، چون اثر این نابرابری بر روی هر دو جنسیت است، پس کل جامعه متأثر از آن است و باید در پی تغییر اساسی آن بود. 

پیام

در این ویدیو، گروهی از هنرمندان تئاتر، گوشه‌ای از نابرابری جنسیتی و تأثیرات آن بر روی مردان را به تصویر می‌کشند.

پخش ویدیو

پسران و آموزش و روش‌های تربیتی

ویژگی‌هایی مانند پرخاشگری، موفقیت، رقابت، اتکای به نفس و استقلال از پسر بیشتر انتظار می‌رود. همچنین، از کودکی به آنها آموزش داده می‌شود که برای احقاق حق خود و نه احقاق حق دختران، تا حد ممکن ایستادگی کنند. به آنها آموزش داده می‌شود این حق را دارند که دختر را به‌عنوان ملک خود ببینند، در زندگی شخصی او به‌عنوان جنس مذکر خانواده دخالت کنند، به‌جای او فکر کنند و به‌جای او تصمیم بگیرند تا زمانی که دختر به دست مرد دیگری که همسرش است انتقال پیدا کند. اسم این کار غیرت گذاشته شده و اگر پسری غیر از این عمل کند، او را «بی‌غیرت» می‌نامند.

 این نوع آموزش‌ها و روش‌های تربیتی برای پسران، موجب می‌شود که طرز تفکر و سیستم فکری آنها در مسیری خاص شکل بگیرد. در نتیجه و به‌طور حتم، این طرز فکر بر دیگر ابعاد شخصیت آنها هم تأثیر می‌گذارد. 

در زیر، به بررسی پنج حوزهٔ عملکرد نابرابری جنسیتی در انسان می‌پردازیم و تأثیرات آن را بر روی مردان و پسرانی که در چنین فرهنگی رشد می‌کنند، بررسی می‌کنیم.


حوزهٔ اول: سیستم فکری

رفتارها و عملکردهایی که بر اساس نابرابری جنسیتی صورت می‌گیرد، ممکن است بر افکار مردان تأثیر بگذارد و سیستم فکری آنها را به‌طور منفی نسبت به جنس مخالف شکل دهد. مردانی که در چنین بستری رشد می‌کنند، ممکن است بر اساس دیده‌ها و شنیده‌ها خود را قوی‌تر، برتر، بهتر و شایسته‌تر ببیند. آنها ممکن است با خود این‌گونه بیندیشند:‌

«بر اساس گفته‌های اطرافیان، من از جنس مخالفم اعم از خواهرم، مادرم، همسرم، زنان همسایه، همکاران خانم و غیره برتر و بهتر هستم. پس نقش من این است که از آنها که موجوداتی ضعیف هستند، حمایت و مراقبت کنم و تنها راه آن هم کنترل‌کردن‌ آنها است. من باید به آنها یاد بدهم چه نوع پوششی داشته باشند، چگونه صحبت کنند و چه کلماتی را ادا نمایند؛ چون در غیر این صورت هم خودشان را به خطر می‌اندازند و هم آبروی خانواده را می‌برند. قدرت من عاملی است برای ایجاد ارتباط و محافظت از خانواده و به‌طور خاص جنس مؤنث.»


 حوزهٔ دوم: احساسی

واکنش مرد از لحاظ احساسی بستگی به سیستم فکری‌ای که در او شکل گرفته و با آن رشد کرده دارد. وی هویت خویش را بر این اساس پایه‌گذاری می‌کند:

«من به‌‌عنوان مرد و با توجه به خصوصیات مردانه‌ای که در من تعریف شده است، نمی‌توانم همهٔ احساساتم را نشان بدهم؛ چون نشان‌ دادن همهٔ احساسات از جمله لطافت یا حتی غم، گریه، دلسوزی، شفقت و… نشانهٔ ضعف است. من به‌‌عنوان مرد نباید اجازه بدهم این نوع احساسات حداقل در ظاهر من دیده شوند.»

در نتیجه، مرد به مرور می‌آموزد که ابراز احساسات‌ کار زن است. زن باید گریه کند و نشان دهد که ناراحت است! زن باید محبت کند! زن باید بخشنده و دلسوز باشد! 

 به این ترتیب، ویژگی‌هایی مانند پرخاش‌گری، موفقیت، رقابت، اتکای به نفس و استقلال از مردان انتظار می‌رود. در اینجا، «انتظار می‌رود» به این معنی است که به‌طور کلی مرد هیچ کار دیگری غیر از این نباید انجام دهد. در واقع، این شیوهٔ تفکر باعث پدید‌‌آمدن سیستم فکری کمال‌گرایی در فرد می‌شود و چون فرد کمال‌گرا هیچ‌وقت از موقعیت خود راضی نمی‌شود، به مرور احساساتی مانند، خشم، اضطراب و افسردگی را تجربه می‌کند. 

یکی دیگر از دلایل تجربهٔ چنین احساساتی، می‌تواند نتیجهٔ سرکوب‌کردن محبت، غم، دلسوزی، شفقت و رحم باشد. این موضوع که مرد نباید چنین احساساتی را بروز دهد، مختص جوامع خاصی است که از نظر آیینی و دینی، حق‌ و ‌حقوق عادی مرد و زن را به‌‌گونه‌ای تعریف کرده که ایشان را در جامعه از یکدیگر جدا می‌سازد. اما از دیدگاه روان‌شناسی و کلام خدا، انسان به تمامی این احساسات نیاز دارد و اگر دریافت و بروز آن را یاد نگیرد، شخصیت و روح و روان وی دچار اختلال می‌‌شود. 

جامعه و فرهنگ حاکم در ایران با رواج عقایدی مانند اینکه مرد نباید گریه کند، مرد نباید احساساتی باشد، محبت‌کردن مرد باید مردانه باشد و مرد نباید کوتاه بیاید، به شخصیت و حرمت انسانی او خیانت بزرگی کرده است. بنابراین، به دلیل وجود خلاء و کمبود در این قسمت، احساساتی مانند خشم کاذب، اضطراب و استرس شدید و در برخی اوقات غیرقابل کنترل بروز داده می‌شود.  


در قسمت دوم این مبحث، به سه حوزهٔ رفتاری، روحانی و جسمانی خواهیم پرداخت.

مقالات مرتبط

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.